این روزها به مناسبت برگزارى جشنهاى هزاره حکیم و پزشک نامدار ابو على سینا رسالات و مقالات متعددى در بزرگداشت مقام علمى او در روزنامهها درج مىگردد.
بجاست پس از همه تمجیدها ببینیم چه نتیجه علمى و عملى از پژوهشها و مکتب استاد مىتوانیم به دست آوریم؟
روش درمانى ابن سینا و سرانجام آن
همه مىدانند که بشر از بدو پیدایش گرفتار آلام و دردهاى گوناگون و بیماریهاى مختلفى بوده و براى رهائى از آنها به آنچه در دسترس داشته متوسل مىشده و آنها را به کار مىبرده تا شاید بتواند درد خود را درمان کند.
کمکم به خواص طبى و کاربرد گیاهان و مواد دیگر پى برده شد. بعدها آمیزش ملتها با یکدیگر سبب توسعه و بسط این فن گردید. در دورانهاى بعد ملل جهان هریک در ترویج و اعتلاى فن طبابت کوشش بسیار نمودند و پیشرفت طب امروز مرهون زحمات آنهاست.
پیش از ظهور زرتشت از تاریخ پزشکى ایران اطلاعات دقیقى در دست نیست ولى در کتاب اوستا نمونههاى گویائى از طب ایرانى به چشم مىخورد. شت زرتشت در اوستا براى پزشکان طبقات سهگانهاى قائل شده و از طبیب، جراح و روانشناس نام مىبرد.
در تاریخ طب چنین مىنویسند که ابتداء علم پزشکى را در یونان، بقراط از حالت خفا و استتار به درآورد و به تدریس و انتشار آن پرداخت. بعدا جالینوس آن را توسعه داده و روح تازهاى بدان دمید.
در عهد ساسانیان دانشگاه گندىشاپور پزشکان مشهور و عالىمقامى پرورانده بود که در زمان خود بىمانند و نامشان براى همیشه جاودان مانده است.
در زمان هارون الرشید و به دستور او عدهاى از پزشکان تجارب پزشکى ایران، یونان و هند را جمعآورى کرده و به هم آمیختند و طب نوین را به وجود آوردند که به طب یونانى مشهور شد. این طب تا آن عهد بىمانند بود. رفتهرفته آن را گسترش و ترقى داده و کاملتر کردند. در تمام شهرهاى ممالک اسلامى بیمارستانهائى ساخته شد. پزشکان متخصص در رشتههاى مختلف به کار پرداختند و پیوسته بر تجارب و تحقیقات خود افزودند. در این میان فیلسوف نامى و پزشک بزرگوار ذکریاى رازى علاوه بر عملیات شگفتىآور خود کتابهاى بسیار در طب نوشت که از جمله آنها «حاوى کبیر» است. این کتاب بهقدرى مفصل است که امروزه آن را دائرة المعارف طب اسلامى مىنامند. حاوى کبیر مشتمل بر چندین جلد است که تمام آنچه را در مورد طب بوده در خود جمع کرده است.
بعد، شیخ الرئیس ابو على سینا طب مزاجى را با تسلط و آگاهى کاملى که بدان داشت تلخیص و تدوین نمود و آن را به مانند علوم ریاضى تحت قواعد بسیار منظمى درآورد و آنگاه کتابى کلاسیک به نام «قانون» نوشت که در تاریخ طب اسلامى بىنظیر است. این کتاب به لحاظ عظمت و ارزش طبى خود نزدیک به هفتصد سال در دانشکدهها و مدارس پزشکى اروپا تدریس شد. امروز نیز کتاب قانون داراى همان اعتبار و ارزش است. در آنجا که طب جدید در برابر بسیارى از بیماریها درمانده مىشود دستورات و راهنمائىهاى این کتاب یگانه راه درمان را معرفى مىکند. و همین امتیاز است که سبب اشتهار مکتب پزشکى ابن سینا در جهان گردیده است.
اگر پزشکى قانون و قواعد و خواص طبى مواد را که قدما و به ویژه ابن سینا نوشتهاند بداند در مواقع لزوم مىتواند به سهولت طبق طبیعت بیمار داروها را تجویز و بیمار را درمان نماید، زیرا قواعد و دستورات پژوهشگران پیشین مانند علم ریاضى قوه ابتکار و تتبع را در شخص به کار وامىدارد.
در زمان ابن سینا پزشکان عالیقدر دیگرى نیز بودند که با او رقابت مىکردند و بوعلى به فضل و دانش آنان معترف بود. پس از شیخ الرئیس دیگران هم تحقیقات دیگرى نمودند و هریک یافتههاى خود را بدین گنجینه افزودند. وجود این علماء و اکتشافات آنها در کشورهاى اسلامى باعث شد تا این فن به طب اسلامى شهرت یابد، و چون اکثر دانشمندان بزرگ پزشکى ایرانى بودند ازاینرو نام «طب ایرانى» هم بدان اطلاق گردید.
اگر نظرى به تاریخ بیفکنیم مىبینیم که در واقع کانون علم طب در یونان و ایران بوده و بزرگترین پزشکان جهان کهن یعنى بقراط، جالینوس، رازى و ابن سینا از این دو خطه برخاستهاند.
در اروپاى اواخر قرن شانزدهم و با وقوع موج رنسانس که دگرگونىهاى عظیمى را در زندگى مردم این قاره به وجود آورد، در یکى از مجامع پزشکى یکى از اطباء بر اثر تعصب مذهبى و عرق ملى، کتب طبى اسلامى را که در دسترس داشت به آتش کشید و در واقع با این عمل همه تجارب چندین هزار ساله پژوهشگران پیشین به دور افکنده شد.
این عمل را باید مقدمهاى بر جدائى طب قدیم از پزشکى نوین دانست. بدین ترتیب پایه طب جدید نهاده شد و از آن پس علوم پزشکى در زمینه درمانى و پژوهشى به متابعت علم شیمى درآمد. از سوئى دیگر به واسطه ضعف حکومتهاى اسلامى، از توجه به علوم بهتدریج کاسته شد و در نتیجه علم پزشکى نیز از پویائى و پیشرفت بازماند، چنانکه دانشمند عالیقدر روانشاد، میرزا احمد زاهدى پزشک فتحعلى شاه قاجار که آخرین طبیب نامى ایران است در صفحه 166 «رساله اسهالیّه» خود چنین مىنویسد: «اطباء زمان ما که معرفت و علم را ننگ خود مىدانند عجبتر آنکه ملبّس به لباس فاخر شدن را علم دانند، چنانکه رسم عوام است.»
افرادى که فاقد مایه کامل طبى بودند جاى علماى پزشکى را گرفتند و رفتهرفته تا این اواخر کار به جائى رسید که هرکسى که چند نسخهاى از دیگران آموخته بود به طبابت مىپرداخت و دولتهاى وقت هم اصولا توجهى به این امر نمىنمودند و ارجى بر استادان نمىنهادند. پادشاهان و ثروتمندان زمان نیز هرگاه نیازى به درمان داشتند رهسپار اروپا مىشدند. دیگر هیچگاه از تجارب و دستورات پزشکان پیشین استفاده به عمل نمىآمد.
به تدریج همین امر باعث متروک ماندن طب قدیم گردید.
دوران مشروطیت مصادف با تقلید و اقتباس از علوم و تمدن اروپائى شد. دیگر پیروى از دستورات پزشکان قدیم را متجددین، کهنهپرستى مىشمردند. محصلینى که به خارج فرستاده شده بودند در بازگشت امور بهدارى کشور را به دست گرفتند. اکثر اینان از طبقات اعیان و شهرنشین مملکت بودند و هیچگاه با مردم روستاها و ولایات آمیزشى نداشتند تا از وضع مادى و زندگى اجتماعى آنها آگاه شوند و توجه نمایند که این مردم براى درمان بیماریهاى مختلف از چه چیزهائى استفاده مىکردند، تا آنچه را خوبست فرا گرفته و به هنگام لزوم از فواید درمانى آن برخوردار گردند.
به یاد دارم مرد چوپانى را که، داراى خانوادهاى هشت نفره بود و تمام دارائى او را 150 رأس گوسفند تشکیل مىداد، دچار بیمارى استسقاء شده بود. براى درمان خود 135 رأس گوسفندش را فروخته و از هستى ساقط گردیده بود. خانوادهاش او را نزد اینجانب آوردند. با حالى پریشان و با اندوه و غم گفتند «باید از این پس به گدائى روى آوریم ...».
درد او و امثال او را چه کسى بایستى درمان مىکرد؟ وقتى همه ما پزشکان در شهر تجمّع کرده و روستاها را بىپزشک و دارو رها ساخته و حتى مانع استفاده آنان از همان روشهاى درمانى اجدادىشان شدهایم پس این بندگان خدا به کجا و چهکسى مىبایستى پناه برند؟
با توجه به وضعیت خاص روستائى این خانواده و عدم امکان نگهداریشان در تهران چارهاى نبود جز اینکه آنها را هرچه زودتر به روستایشان بازگردانم. براى درمان این مرد مفلوک نیز در واقع ملاحظات شهرنشینى را کنار گذاشتم و بىواهمه خطر کردم و دستورى براساس نسخ پزشکان قدیم که مشابهت با محیط زیست او داشت دادم.
قدما در چنین مواردى روزى یک استکان ادرار بز را در پنج سیر شیر بز آمیخته و آن را به بیمار مىنوشانیدند و پس از آن حدود یک تا دو مثقال ریشه ریواس را کوبیده و به او مىدادند. به هر صورت همین دستور داده شد و بیمار و خانوادهاش روانه گردیدند.
چندى بعد همین بیمار درمانده بدون هیچگونه هزینهاى بهبود یافت و مرا از سلامتش با خبر کردند. «
اینجانب تاکنون سه بار به وزارت بهدارى مراجعه و پیشنهاد براى گردآورى نسخ مفید قدیم و تحقیقات علمى در مورد آنها را کردهام که ابدا توجهى بدان ننمودهاند.
گذشتگانمان برخى معالجات مىکردند که پزشکى نوین از آنها بىخبر است و جا دارد اینک که علماء و دانشمندان معتبر خارجى به مناسبت برگزارى جشنهاى بزرگداشت هزاره ابو على سینا در ایران به سر مىبرند از تجارب علمى نیاکانمان آگاه شوند. آنها حتى مىتوانند حضورا درمان پارهاى از امراض را به صورت بالینى ملاحظه نموده و شاهد آن گردند تا بتوان به تدریج این افتراق و جدائى طب قدیم و جدید را از بین برد و از نتایج سودمند آن در تکمیل و پیشرفت پزشکى نوین استفاده برد و راه اکتشافات تازهاى را بر روى پژوهشگران جوان این علم گشود.
منابع
-
راز درمان (رساله اى در پزشكى سنتى و گياه درمانى)، ج3، ص: 209
موضوعات مرتبط: چند کلمه حرف کتاب، طب سنتی ایران
آرشیو موضوعی
از دل مقالات (۴)بازنشر (۲۰)
تغذیه (۲۰)
چند کلمه حرف کتاب (۱۶)
دکتر الهام قدمی یزدی (۳)
دکتر راحله زارعشاهی (۳)
دکتر محمدعلی زارعیان (۱۵)
دکتر مهدی عدل (۱)
ریزنگاشت (۱۲)
طب سنتی ایران (۲۶)
مفردات و گیاهان دارویی (۱۴)
یادداشت (۱۵)
آرشیو زمانی
دی ۹۷ (۳)شهریور ۹۷ (۲)
مرداد ۹۷ (۳)
تیر ۹۷ (۶)
خرداد ۹۷ (۴)
دی ۹۶ (۵)
آذر ۹۶ (۴)
مهر ۹۶ (۵)
شهریور ۹۶ (۲)
مرداد ۹۶ (۲)
تیر ۹۶ (۵)
خرداد ۹۶ (۷)
اردیبهشت ۹۶ (۱۱)
فروردین ۹۶ (۸)
اسفند ۹۵ (۲)